پردازش اطلاعات رسانه ای نزد کودکان و نوجوانان:
پردازش
اطلاعات
رسانه
ای
نزد
کودکان
و
نوجوانان:
بیننده، برای استخراج پیام از محتوای تلویزیون باید حداقل
علایم
دیداری و شنیداری را از دستگاه انتخاب کند، آنها را به مغز بفرستد،
رمزگشایی کند و برای مراجعه بعدی، آنها را در حافظه نگهدارد . تمام این
فعالیت ها در مقوله پردازش اطلاعات جای می گیرد و باید هنگامی که
کودک در حال تماشای تلویزیون است، به طور مداوم انجام گیرد . حتی در یک
تبلیغات 30 ثانیه ای اطلاعاتی هستند که کودک توان پردازش آن را ندارد .
وقتی چند شخصیت اصلی در جنگ های هیجان انگیز و یا عملیاتی شجاعانه درگیر می
شوند؛ تحرک بیشتری ازاین طریق روی صفحه تلویزیون پدیدار می شود، زوایای
مختلف و متعدد دوربین تغییرات سریع فراوانی را در صحنه به نمایش می گذارند؛
نوار صدا به توصیف حوادث می پردازد. هیچ کودکی نمی تواند تمام عناصر چنین
آگهی را تماشا کند، گوش کند، انتقال دهد، رمزگشایی کند و یا به خاطر
بیاورد. همچنین اکثریت کودکان حتی کوششی نیز در انجام دادن این کار به عمل
نمی آورند و چنین کاری را نباید هم انجام دهند.
کودک با انتخاب ها و
کارهای روزانه فراوانی در پردازش اطلاعات روبه رو است. از نظر کارشناسان ،
افراد توان آن را ندارند که گو ش های خود را کاملا بر روی اصوات ببندند .
کودکان نیز کم و بیش اصواتی را که پخش می شود می شنوند. با این همه آنها می
توانند تا حدی مقدار صداهایی را که انتقال می دهند انتخاب کنند و در مورد
میزان رمزگشایی و یا ذخیره صداها قدرت انتخاب بیشتری دارند . همین انتخاب
ها در مورد مناظر تلویزیون نیز می تواند صورت گیرد، اما در اینجا نیز
کودکان
می توانند انتخاب کنند که در مرحله اول به تماشای چه چیزی بنشینند .
در
حقیقت، آنها باید اغلب اوقات دست به انتخا ب بزنند؛ زیرا در یک فاصله زمانی
بسیار کوتاه برنامه های بسیار زیادی به بیننده برای نگاه
کردن ارائه می شود. این امر ممکن است نامشهود باشد، زیرا بسیاری از ما آنچه
را می خواهیم از محرک های دیداری تلویزیون مشاهده کنیم، ساده تلقی می
کنیم. به هر حال صفحه تلویزیون معمولا از نظر تصویری پرتر از
آن است که بتوان در لحظات تماشا و قبل از تغییر هر صحنه و یا زاویه
دوربین، همه نکات تصویری را به طور اجمالی بررسی کرد.
با توجه به اینکه
ما بزرگسالان معمولا می دانیم کدام یک از تصاویر اهمیت دارند، بدون انجام
هیچ تلاشی آگاهانه ای برای انتخاب به آنها نگاه می کنیم و درعین حال به
باقی تصاویر توجه چندانی نشان نمی دهیم. ما هیچ اجباری برای انتخاب از میان
اطلاعات دیداری که بالقوه اهمیت مساوی دارند ،احساس نمی کنیم. با وجود
این، ما نیز معمولا چنین انتخاب هایی را درست به همان شکل که کودکان انجام
می دهند به عمل می
آوریم.
کودک با وجود انتخاب محتوای مورد نظر و فرستادن آن به مغز باید
دست به فعالیت های رمزگشایی بزند . او می تواند
به درستی تصاویر دیداری مربوط به یک زن، عروسک، بازیگر و یا شی را تشخیص
دهد و یا اوبه غلط شخصیتی را زنی جادویی، کلاه قرمزی و یا شخصیتی کارتونی
تصور کند.
همچنین کودک در مقطعی تصمیم خواهد گرفت چه محتوایی را و به چه
شکلی در حافظه دراز مدت خود ذخیره کند. اما آیا تصاویر دیداری به همان
شکلی که هستند ذخیره می شوند و یا پس از تبدیل به یک معرف رمزی معنادار
زبانی در حافظه ذخیره خواهند شد؟ اگر قرار است چیزی در حافظه ذخیره شود، پس
باید فعالیت های ذهنی لازم به همان گونه ای که برای رمزگشایی صورت می
گیرد، انجام شود . معمولا انتخاب اینکه آیا چیزی باید در حافظه ذخیره شود
یا تصمیم گیری در مورد شکل و فرایند جایگزین شدن چیزی در حافظه ، بدون
آگاهی بیننده صورت می گیرد؛ در هر صورت، این اعمال صورت می گیرند و همزمان
با گزینش علایم یا انتقال آنها به مغز و رمزگشایی آنها نیز در هر مفهومی که
بیننده برای هر برنامه تلویزیونی می سازد نقشی بر عهده دارند.
عوامل
متعددی می تواند در مورد توجه قرا ر گرفتن و پرورانیدن محرک ها موثر باشد .
بعضی از این عوامل احتمالا در درون انسان وجود دارند: مثلاً نگاه کردن به
صور ت ها پیش از نگاه به سایر نقاط بدن، نگاه به
حرکت پیش از نگاه به اشیای ساکن و جهت گیری دیداری و موضعی به سمت یک منبع
تازه، متفاوت و یا غیر منتظره صد ا. دیگر موارد مثل توجه
به کلمات یک آهنگ و یا جست و جو برای انگیزه های افراد، پس ازآموخته شدن
تقریبا به شکلی خودکار اجرا می شوند. با این همه هنوز بخش هایی دیگر حداقل
با تکیه بر معانی تفسیری و سنجشی ساخته شده بینندگان تعیین می شوند.
تحقیقات
گسترده سال های اخیر نشان می دهد مردم اصول وساخت هایش را فرا می گیرند که
فعالیت های آنان را در زمینه پردازش اطلاعات هدایت و حمایت می کند . بنا
به گفته دانیل اندرسن آنچه بچه های حدود سه سال را به سوی تلویزیون می
کشاند و این مطلب که
چقدر و چه زمانی به تلویزیون نگاه کنند ، حداقل تا حدودی به میزان قابل فهم
بودن برنامه مربوط می شود. (اندرسون و لورچ 1983).
به
نظر می رسد کودک با تماشای مکرر برنامه های دوره قبل از دبستان به این
نتیجه دست یافته اند که محتوای غیرقابل فهم احتمالا با ویژگی هایی مثل صدای
مردان، زومهای طولانی و گردش افقی دوربین و تماس چشمی همراه است . درحالی
که محتوای قابل فهم احتمالا با ویژگی هایی مثل وجود زنان، کودکان و عروسک
ها در محتوا ارتباط دارد . دانیل اندرسن
معتقد است : این شناخت به عنوان طرحی برای فعالیت های مربوط به تماشای
تلویزیون عمل می کند.
اگر خواستار معنای طرح یا طر ح ها باشید، آنها را
می توان ساختارهای شناخت انتزاعی، پیش نمونه، شکل های ایده آل و یا نمونه
های آرمانی
تلقی کرد .آنها ساختی درونی را برای انتخاب و ذخیره سازی محتوا مهیا
می سازند؛ انتظاراتی را در مورد آن محتوا به وجود می آورند؛ در جمع
آوری مجدد آن تأثیر می گذارند و براساس تجربه، تکامل می یابند و تغییر می
کنند. طرح ها به اشکال مختلفی پدیدار می شوند. زمانی که کودک با دسته ای از
محر ک های دیداری و شنیداری مواجه می شود، می توان از طرح ها به منظور
هدایت انتخاب کودک در مورد اینکه به چه محرک هایی توجه نشان دهد و کدام یک
را به مغز می فرستد، استفاده کرد اگر
کودکی به این نتیجه برسد که داستان درباره مهمانی جشن تولد یک دختر است و
طرحی از مهمانی تولد را در ذهن داشته باشد، در این حالت وی می داند باید در
پی دیدن و شنیدن در مورد کیک و بستنی وهدیه ها، بازی ها و دیگر سرگرمی ها،
میهمانان و شخصی که جشن تولدش است، باشد . معمولاً کودک به راحتی می تواند
وسایل اتاق، بزر گسالانی را که میهمانان خردسال با خود می آورند، حیوانات،
سایر غذاها و گفت وگوهای میان مهمانان را نادیده بگیرد . درصورتی که بازی
"یافتن جای دم حیوان" انجام گیرد ممکن است کودک با رجوع به طرح عمل توجهش
به دستمالی که روی چشم بسته می شود و به دست های کودکی
که دم حیوان را گرفته است و دست های بزرگسالی که کودک را چرخ می دهد، معطوف
شود . همچنین این طرح ، کودک را از اتاقی که بازی درآن صورت می گیرد، لباس
های کودک و یا جنس بزرگسال منحرف می کند. اگر کودک فیلمنامه ای در ذهنش
برای میهمان ی های جشن تولد
داشته باشد در این صورت او چیزهایی در مورد نظمی که باید بر اساس آن، عناصر
و حوادث پدیدار شوند، می داند و بنابراین می تواند از نظر ذهنی خود را
برای توجه نشان دادن به آنها آماده سازد. طرح هایی از این
دست می تواند به رمزگشایی کمک کند . به عنوان مثال کودک می داند که در
محتوای برنامه تلویزیونی می تواند چیزی برای رمزگشایی وجود داشته باشد. این
طر ح ها می توانند موجب هدایت ذخیره سازی در ذهن شوند؛
یعنی کودک از قبل ساختی ایده آل ر ا در نظر دارد که عناصر و حوادث
خاص این جشن تولد را در آن جای دهد.
از مثال مهمانی جشن تولد، به سادگی می توان دریافت که طرح ها
چقدر می توانند در فعالیت های پردازش اطلاعات که در جریان درک محتوای
تلویزیون صورت می گیرد، با اهمیت تلقی شوند . اما لازم به گفتن است که این
طر ح ها تنها عوامل موثر در این فرایند محسوب نمی شوند؛ بلکه علایق و
نیازهای بینندگان، توانایی ها و تعلیم آنان، طرح های ذاتی پردازش
اطلاعاتشان، تفسیرها و ارزیابی های آنها از محتوا و ویژگی های
خود محتوا، همگی با هم می توانند به تناوب در اینکه کدام محر ک ها باید
مورد توجه قرار گیرند، به مغز انتقال یابند، رمزگشایی و یا به عنوان بخشی
از فرایند درک مفهوم محتوای تلویزیون در حافظه ذخیره شوند وموثر باشند.
- ۹۳/۰۸/۲۳
سلامی به زیبایی بهشت
سایت خیلی خیلی زیبایی داری ...